English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (8445 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
passion week U هفته مصیبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
struck U بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
tragedy U مصیبت
disasters U مصیبت
disaster U مصیبت
catastrophe U مصیبت
catastrophes U مصیبت
sorrow U مصیبت
sorrows U مصیبت
tragedies U مصیبت
affliction U مصیبت
afflictions U مصیبت
depravation U مصیبت
depravement U مصیبت
tragical U مصیبت امیز
catastrophic U مصیبت بار
blighter U مصیبت بار
blighters U مصیبت بار
affiction U مصیبت محنت
catastrophical U مصیبت امیز
afflictive U مصیبت امیز
calamity U مصیبت فاجعه
calamities U مصیبت فاجعه
passionary U مصیبت نامه
cursing U بلا مصیبت
disastrous U مصیبت امیز
accidents U مصیبت ناگهانی
baleful U مصیبت بار
accident U مصیبت ناگهانی
bale U مصیبت بلا
adversity ادبار و مصیبت
fateful <adj.> U مصیبت آور
curses U بلا مصیبت
bales U مصیبت بلا
curse U بلا مصیبت
calamitous U مصیبت بار خطرناک
disastrously U بطور مصیبت امیز
passion play U نمایش مصیبت وشهادت
passion plays U نمایش مصیبت وشهادت
fatal U مصیبت امیز وخیم
blighters U شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
blighter U شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
weekly U هفته به هفته
week U هفته
a week U یک هفته
per week U هر هفته
weeklies U هفته به هفته
weeks U هفته
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
running days U ایام هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
triweekly U هر سه هفته یکبار
week end U اخر هفته
A whole week U یک هفته تمام
for a week U برای یک هفته
to morrow week U از فردا یک هفته
eight day U هفته کوک
weekdays U روز هفته
weekday U روز هفته
f.service U نمازمعمولی هفته
fair market U هفته بازار
hebdomad U هفت هفته
inside of a week U کمتر از یک هفته
midweek U میان هفته
last week U هفته گذشته
inside of a week U در یک هفته کمتر
next week U هفته گذشته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
week day U روز معمولی هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
Weekend U تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
feria U یکی از ایام هفته
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
stricken U محنت زده مصیبت زده
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com